آخرین روز دانشگاه و یه کس کردن توپ
اول از خودم بگم که من یه پسر سبزه هستم که به قول دخترا خیلی خیلی با مزه هستم و یه قد 180 سانتی و وزن 82 کیلو و کلا یه پسر خوش تیپ هستم و من تو مهاباد دانشجو بودم دانشگاه آزاد و کامپیوتر می خونم.
خوب بریم سر اصل مطلب: من این چند ساله که تو دانشگاه بودم و قبل از اون خیلی پسر تابلویی بودم و کلا حرف های زیادی پشت سرم بوده و هست. و اکثر دختر های دانشگامون منو می شناسن خوب از اینا بگذریم این ترم آخری به من خیلی خوش گذشت و هرچی کون و کس خواستم تونستم بکنم برا همین بود که تو خوابگاه همه منو می شناختن و می گفتن من با دوخترا دوست می شم و حال و حول خودم رو می کنم و بعد ولشون می کنم . اینم بگم که من دانشجوی خیلی زرنگ رشته من هم کامپیوتر بودم و رابطه من با استاد ها خیلی خوب بود و همه منو دوست داشتن حتی بعضی از استاد ها منو برای امتحان های عملی بعضی از رشته ها به عنوان مراقب انتخاب می کردند.
خوب ماجرای من از یک از این امتحان ها شروع شد که رشته حسابداری امتحان داشتن و من هم مراقب بودم و خدایی خیلی هم به بچه ها می رسوندم اما بعضی از دختر ها که هیچی بلد نبودن خیلی خودشون رو برای من لوس می کردن که یکیشون خیلی چشم منو گرفت و چند سوال رو هم بهشون رسوندم اما ظاهرا خانم خراب کرده بود و بعد امتحان که من با استاد نشسته بودیم پای کامپیوتر و برنامه هاشون رو چک می کردیم این دختره 6 شدش و من هیچی به استادم نگفتم و بعد که تموم شد دختره اومد پیشم و 2 ساعت به من گفت تو رو خدا یه کاری کن قبول بشم . خدایی من اون موقع هم کاری به این دختره نداشتم و اصلا به یه چشم دیگه نیگاش نکردم اصلا خیلی برام مهم نبود و فقط رفتم یه سفارش به استاد کردم و تمو شد و به زور نمرش شد 10 و از من تشکر کرد و تموم شد. و تو موقع امتحانات من این دخترو ندیدم و اصلا بهش فکر نمی کردم چون کار ما تو خونه دانشجویمون با دوستامون این چند شب آخر شده بود گریه کردن که دانشجویمون تموم میشه و از این کسه شعرا که همدیگه رو نمیبینم و این خاطرات همش تموم می شه تا اینکه امتحانات تموم شد و همه بچه ها رفته بودن و من 1 روز دیگه موندم خدایی چون خیلی دلم گرفته بود موندم و 1 شب تنها بودم و فرداش که رفتم دانشگاه برای اخرین بار همه جای دالنشگاه رو ببینم و از کارمندها خداحافظی کرد و تو حیاط دانشگا کس چرخ می زدم و خاطراتم رو مرور می کرد و خدایی خیلی هم دوست داشتم این روز آخر یه کسی به طور من بخوره اما از شانس بد من چون امتحان تموم شده بود دوست دخترام همه رفته بودن و من هم کف کف بودم و عزم خودم رو جزم کردم که این روز آخر حتمی باید یه کس بکنم . تو حیاط ول بودم که همون دختره رو که اون روز من مراقبش بودم و براش نمره جور کردم رو دیدم که ناراحته به محض دیدین خانم تو کونم عروسی به را افتاد و گفتم که بعلههههههههههههه... کوس رو افتادیم!
خدایی دختر خیلی با حالی بود با آرایش توپ و اندام سکسی با کونهای بزرگ و رفتم جلو سلام کردم و خودم رو به مظلومی زدم و گفتم که چتونه چرا اینجوری هستین نمره رو هم که گرفتین(با حالت منت گذاری) دیگه چی می خواین؟
گفت برو بابا دلت خوشه!
گفتم چی شده؟
گفت هیچی مشروط شدم و این ترم اخراجم می کنن
من هم فورا یه فکر بکر به مخم زدش و گفتم برا اینه که ناراحتی من حلش می کنم. و نذاشتم که حرف بزنه گفتم اما می خوام یه چیزی بهت بگم من از اون روز اولش از تو خوشم اومده و از این کس شعرا ...
گفتم پاشو!
می خواستم مخشو بزنم . که به من گفت شما.. شما که همه ازتون تعریف می کنن که چقدر شیطون هستین تازه .... تموم هم شدین می خواید با من دوست بشین که چی بشه بی خیال برا نمرم چی کار می کنید من هم که دیدم دارم کیر می خورم گفتم .... که چند نمره لازم داری برا مشروط نشدن؟
گفت 8 نمره من هم گفتم خوب یعنی این 10 که اون روز برا جور کردم بشه 14 حل میشه (چون اون درس 2 واحدی بود پس با این 4 نمره 8 نمره کسریش جور می شد).
گفت آره من هم گفتم کاری نداره حالا زنگ می زنم به استاد و حل می شه بعدش که گوشیم رو برداشتم که زنگ بزنم که گفتم حالا اگه استاد جواب منو نده که خیلی بد می شه تصمیم گرفتم که الکی زنگ بزنم و حرف بزنم اما اونجا تابلو بود و می فهمید گفتم موبایلم شارژ نداره بیا بریم خونه ما اونجا میشنییم زنگ می زنم و حل میشه هرچی گفتم گفت نه نمیام و نمی خواست پا بده خلاصه به اینجا رسیدیم که بریم بیرون از مخابرات زنگ بزنیم و اگه استاد گفت باشه بیاد خونه ما منو نگه که تو کونم عروسی بودش
ما رفتیم مخابرات و من هم الکی شروع به شماره گرفتن کردم که مثلا شماره استاد رو می گیرم و کلی الکی حرف زدم و چاپلوسی می کردم و این و در آخر هم تشکر کردم و این دختره که نگو داشت دیونه می شد از خوشحالی و خلاصه نقشه من گرفت . گفتم اینم از نمره که دیگه مشروط نشی بریم خونه!
خانم موافقت کرد و با یه تاکسی رفتیم ....
و رفتیم خونه ما و نشستیم اول که خودش مانتوش رو دار آورد و نشست و من هم یه کم کس شعر براش گفتیم که بابا این حرفا که می زنن در مورد من دروغه و این و یه کم که مخش رو زدم یه لب ازش گرفتم و خوابوندم رو زمین و یه کم ازش لب گرفتم که یادم اومد باید به کیرم اسپری بزنم که این روز آخر یه حال خوب بکنیم بعدش به بهانه دستشویی رفتم اسپری بزنم و بهش گفتم که تا بر می گردم خودت رو آماده کن رفتم بیرون برگشتم دیدیم خانم هیچی نکرده و همینجور نشسته
گفتم چرا هیچی نکردی گفت نمی خوام و اینا تو بدی منو حالا می کنی و میری و من هم گفتم عوضش کاری کرم که مشروط نشی و به هر حال دختره راضی شد و لباساشو در اورد.....
وایییییییییییی چی میدیدم قشنگترین سینه توی عمرم زودی تا لباسش رو در آورد پریدم و نزدیم 15 دقیقه سینه های بلوریش رو خودرم و حال کرد. و بعد گفت نوبت منه و شلوار من و در اود و با حرص ولع خاصی کیرم رو می خورد و منو دیونه کرد حتی بیضه های منو حورد که منو تا عرش آسمون ها می برد و داشتم دیونه می شدم دیگه داشتم برا کون و کوسش دیونه می شدم و پا شدم و شلوار در اوردم که دیدیم خانم از شدت حشر شرت قرمز توریشو خیس خیس کرده منم زودی شرتشو در اوردم که نگید چی دیدم...؟
وای خدا من من که 22 سال دارم و این همه کوس کردم و این همه عکس و فیلم دیدم تا حالا همچین کسی ندیده بودم ..... سفید ناز گوشتی و تمیز با یه بوی عطر ملایم ووووو وای حالا که دارم اینا رو می نویسم کیرم باز بلند شده....
خلاصه افتاد م به جون کسش و تا جون داشتم خوردم بیچار داشت دیونه می شد اینو از جیغاش فهمیدم و اینکه سر منو به کسش می چشپوند من هم با چوچولش و هم با کسش بازی می کردم و زبونم رو توکسش کرده بودم و با انگشتم چوچولش رو تکون می دادم که بعد از 10 دقیقه احساس کردم که بدنش گرم شد و صداش عوض شد و همه بدنش لرزید و یه اه بلند کشید و ارضا شد دیگه نوبت من بود من هم بلند شدم اونو دمر کردم و انگشتم را با کرم چرب کردم و تو کونش می کردم اولش انگشتم خیلی سخت تو کونش می رفت اما کم کم کونش رو باز کردم و با 2 انگشت مشغول بودم که بیچار التماس می کرد اما من گفتم صبر کن کیرم که رفت تو کونت خوب می شه و درد نداره (اما خبر نداشت قراره جر بخوره) و بعد سر کیرم رو چرب کردم و اروم سر کیرم رفت تو کونش یه داد زد و می خواست از زیر دستم فرار کنه و من هم که دیدم اینجوری همه کیرم رو کردم تو و یه داد کشید و فکر کنم حالش خراب شد و از حال رفت اما من فقط کون می دیدم و تلمبه می زدم بعد از چند دقیقه که حالش خوب شد دوباره آه و ناله می کرد و همچنین لذت می برد چون می گفت تا ته بکن جرم بده و اه و ناله می کرد و این حرفا من حشری می کرد و تند تر تلمبه میزدم و چو چون اسپری زده بودم 2- دقیقه هی تلمبه زدم اما اینقد التماس کرد که کیرم رو در آوردم و خود هم خسته شده بودم و چون من دوست دارم آبم بریزم تو دهن دختر ها گفتم کیرم رو بخور که امتناع می کرد . اما من تهدید کردم که دوبار کونتو می کنم قبوول کرد و 5 دقیقه کیرم رو خورد که تو یه لحظه احساس کردم که همه کمرم تو دهنش خالی شد و اندازه یه لیوان بزرگ(اغراق) فکر کنم آبم تو دهنش ریخت و زودی رفت دستشویی دهنش رو بشوره اما بیچاره اینقد کیرم تو کونش بود که لنگا لنگ راه میرفت و بعدش کمی خودش رو مرتب کرد و از من بابت نمره تشکر کرد و من هم بابت کونش تشکر کردم و بوسم کرد و رفت و من هم وسائل رو جمع کردم اومدم شهرمون....
اما حالا که 2 هفته از اون ماجرا می گذره من باید برم مهاباد برای تصفیه حساب و همچنین وسائلمو بیارم و می ترسم این دختره رو ببینم . حالا که فهمیده من اصلا زنگ نزدم به استاد و چه بلای سر خودش اورده و برای 4 نمره که اصلا در کار نبوده خودش رو جر داده.... و احتمالا حالا اخراج شده باشه و دنبال پوست سرم بگرده به هر حال چیکار کنم حشر من اون روز بالا زده بود و کوس می خواست به خاطر آخرین روز و به آرزوش رسید ...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment